آبی است مر غنی را. (منتهی الارب). آب فراوانی است متعلق به قبیلۀ غنی و نزدیک جبله قرار دارد. (از معجم البلدان). در معجم البلدان همین شرح برای غزیه (به زاء معجمه) نیز آمده است
آبی است مر غنی را. (منتهی الارب). آب فراوانی است متعلق به قبیلۀ غنی و نزدیک جبله قرار دارد. (از معجم البلدان). در معجم البلدان همین شرح برای غزیه (به زاء معجمه) نیز آمده است
آبی است مربنی کلب را. (منتهی الارب). آبی است متعلق به ’کلب’ که در زمین سماوه میان عراق و شام قرار دارد، و بقولی آبی است میان عقبه و قاع در راه مکه که در آن برکه ای و قبه هایی است متعلق به ام جعفر، و به زبیدیه معروف است. (از معجم البلدان). رجوع به منتهی الارب شود
آبی است مربنی کلب را. (منتهی الارب). آبی است متعلق به ’کلب’ که در زمین سماوه میان عراق و شام قرار دارد، و بقولی آبی است میان عقبه و قاع در راه مکه که در آن برکه ای و قبه هایی است متعلق به ام جعفر، و به زبیدیه معروف است. (از معجم البلدان). رجوع به منتهی الارب شود
آبی است مر بنی سعد را. (منتهی الارب). جریر گوید: یا صاحبی هل الصباح منیر ام هل للوم عواذ لی تفتیر؟ انا نکلف بالغمیم حاجه نهیا حمامه دونها و جفیر لیت الزمان لنا یعود بیسره ان الیسیر بذالزمان عسیر. (از معجم البلدان)
آبی است مر بنی سعد را. (منتهی الارب). جریر گوید: یا صاحبی هل الصباح منیر ام هل للوم عواذ لی تفتیر؟ انا نکلف بالغمیم حاجه نهیا حمامه دونها و جفیر لیت الزمان لنا یعود بیسره ان الیسیر بذالزمان عسیر. (از معجم البلدان)
آبی است نزدیک غریف، در وادیی به نام تسریر. ابوزیاد گوید: تسریر وادیی است و درآن آبی به نام غریفه و کوهی به نام غریف است، عمود... زمینی است در حمی متعلق به غنی بن اعصر. (از معجم البلدان)
آبی است نزدیک غریف، در وادیی به نام تسریر. ابوزیاد گوید: تسریر وادیی است و درآن آبی به نام غریفه و کوهی به نام غریف است، عمود... زمینی است در حمی متعلق به غنی بن اعصر. (از معجم البلدان)
شاه غریب، میرزا) از نبائر سلطان حسین میرزا و شاعر بود. و به جودت ذهن وحدت طبع به تلاش مضامین غریب طریقۀ ندرت می پیمود: نی غبارست که از دامن صحرا برخاست که زمین هم به تماشای تو از جا برخاست. # بازم بلای دل غم آن ماه پاره شد ای وای بر مریض که مرضش دوباره شد. (صبح گلشن ص 299). آذر در آتشکده ذیل ’آهی’ گوید: آهی (متوفی به سال 922 هجری قمری). از امرای جغتائی است و در خدمت شاه غریب میرزا ولد سلطان حسین میرزا بایقرا شرف منادمت داشتند. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 11). نیز در ذیل ضیائی آرد: این اشعار از قصیده ای است که در مدح شاه غریب میرزا در لغز شطرنج گفته: ای دل کدام عرصه درین کشور آمده کز خیل روم و زنگ در آن لشکر آمده خیل غریب و قوم عجیبی که در مصاف بی تیر و تیغ بر سر یکدیگر آمده هریک دو اسبه رانده به جمع پیادگان کایشان سپاه را بوغا رهبر آمده با شاه خویشتن همه یکرنگ و یک جهت خصم افکن سپه شکن و صفدر آمده در معرکه ای که پشتی هم کرده جنگها وآن جنگ اکثر از پی سیم و زر آمده گه پردلان پیل تفان را شکسته شاخ لیکن ز یک پیاده گهی مضطر آمده سلطان عصر شاه غریب آنکه در بساط هر گوشه صد چو شاه رخش چاکر آمده. (ایضاً آتشکده ص 27). رجوع به مجالس النفائس ص 128 و 101 و 154 و تاریخ حبیب السیر چ 1 تهران جزو3 از مجلد 3 ص 349 و قاموس الاعلام ترکی شود
شاه غریب، میرزا) از نبائر سلطان حسین میرزا و شاعر بود. و به جودت ذهن وحدت طبع به تلاش مضامین غریب طریقۀ ندرت می پیمود: نی غبارست که از دامن صحرا برخاست که زمین هم به تماشای تو از جا برخاست. # بازم بلای دل غم آن ماه پاره شد ای وای بر مریض که مرضش دوباره شد. (صبح گلشن ص 299). آذر در آتشکده ذیل ’آهی’ گوید: آهی (متوفی به سال 922 هجری قمری). از امرای جغتائی است و در خدمت شاه غریب میرزا ولد سلطان حسین میرزا بایقرا شرف منادمت داشتند. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 11). نیز در ذیل ضیائی آرد: این اشعار از قصیده ای است که در مدح شاه غریب میرزا در لغز شطرنج گفته: ای دل کدام عرصه درین کشور آمده کز خیل روم و زنگ در آن لشکر آمده خیل غریب و قوم عجیبی که در مصاف بی تیر و تیغ بر سر یکدیگر آمده هریک دو اسبه رانده به جمع پیادگان کایشان سپاه را بوغا رهبر آمده با شاه خویشتن همه یکرنگ و یک جهت خصم افکن سپه شکن و صفدر آمده در معرکه ای که پشتی هم کرده جنگها وآن جنگ اکثر از پی سیم و زر آمده گه پردلان پیل تفان را شکسته شاخ لیکن ز یک پیاده گهی مضطر آمده سلطان عصر شاه غریب آنکه در بساط هر گوشه صد چو شاه رخش چاکر آمده. (ایضاً آتشکده ص 27). رجوع به مجالس النفائس ص 128 و 101 و 154 و تاریخ حبیب السیر چ 1 تهران جزو3 از مجلد 3 ص 349 و قاموس الاعلام ترکی شود